سال ۲۰۰۶، آمریکا با پروژه ساختگی خود، به انتظار نشسته بود تا خاورمیانه جدید به دنیا بیاید و اذعان می کرد این زایمان درد دارد و منطقه باید تحمل این تغییر را داشته باشد، گویی با جنگ تموز، درصدد بود به محور مقاومت ضربه بزند تا ابتدا حزب الله لبنان از گردونه معادلات حذف، سپس سوریه ضعیف و نهایتا ایران شکننده شود.

تایماز نیوز/اما با گذشت چند روز، درد آن گریبان فرزند ناخلفش را گرفت و در نهایت اسرائیل با افتضاحی تمام، خود را از لبنان بیرون کشید.

تموز جنگی بود که رژیم صهیونیستی، آن را یک لشکرکشی ارزان‌قیمت با منافع فراوان می دانست اما علی رغم نابرابری در تجهیزات و نفرات مقابل حزب‌الله، شکست خورد تا دنیا نابودی افسانه “شکست‌ناپذیری” ارتش اسرائیل را در مقابل یک جنبش مقاومتی و نه ارتشی به تماشا بنشیند.

پس از این جنگ بود که موج جدیدی در میان ملت های مظلوم به پا خواست و آن ها دریافتند که مقاومت و ایستادگی، موفق‌ترین گزینه برای اخراج اشغالگران از منطقه است و اسرائیل باید آماده نقش آفرینی جوانانی باشد که با سنگ و کلوخ به جنگی نابرابر آمده اند.

و چنین بود که تحلیلگران رژیم منحوس، وقتی درد شکست را با همه وجود خود حس کردند، آن را جنگی بیهوده و به نوعی نیابتی اعلام کردند: «موضوع اصلی سربازان ربوده شده نیستند، بلکه مسئله این است که ایران می‌کوشد جلوی گسترش نفوذ اسرائیل را بگیرد؛ در واقع نیروهای شرور ایران با تضعیف اسرائیل تلاش می‌کنند دست غرب را از خاورمیانه کوتاه کنند.» و این چنین پروژه آمریکا برای خلق خاورمیانه جدید بهم خورد تا درک کند که “کت قدرت” بر تن رژیم کودکش، گشاد است.

تموز پایان کار اسرائیل نبود اما برای ملت ستم کشیده فلسطین و جوانانی که غم سرزمین داشتند آغازی دوباره بود تا با مشاهده صحنه‌های تحقیر ارتش اسرائیل مقابل حزب‌الله، جانی تازه‌ بگیرند و درتقابل با اشغالگری، غصب وکودکشی وارد مرحله توسعه یافته و امیدبخشی شوند.

و حالا “طوفان الاقصی” که به صحنه جدید از تحقیر تاریخی ارتش سایبری و نظامی صهیونیست مبدل شد تا رژیمی که مدعی بود قدرت برتر منطقه و از بزرگترین نیروهای نظامی جهان است، مردم و نظامیان خود را در جهنمی نو ببیند.

نوع هجوم، ورود و عملیات نیروهای مقاومت در سرزمین های اشغالی چنان از جذابیت و تازه گی برخوردار است که سال های سال بعد از این، هیمنه شکسته اسرائیل قابل ترمیم نخواهد بود، آن هم در شرایطی که سردمداران رژیم متجاوز، غاصب و کودکش رجز می خواندند که ما حتی عبور یک مگس از مرزها را در کنترل خود داریم.

شکست های خفت بار برای رژیم پرمدعا، پر هزینه و کودک کش در جنگ های ۸ روزه که حتی هنوز هم منشا پرتاب موشک و خمپاره ها را شناسایی و منهدم نکرده است، جنگ ۲۲ روزه و جنگ ۳۳ روزه تموز برای “طوفان الاقصی” نقطه عطف و باعث قوت بود، جاییکه زمینه ساز آن شهید سرافراز اسلام “حاج قاسم سلیمانی” بود چه با راهبری موثر خود، راهبرد و تاکتیک های نظامی و جنگی اسراییل را تغییر داد، دست مقاومت را با ابزار های جدید جنگی پر کرد و شیوه های مقابله و هجوم را توامان به آن ها آموخت.

هرچند برخی از دولت های عربی با رویکردهایی در صدد عادی سازی روابط و سازش با این رژیم منحوس بوده اند، اما نسل جدید مقاومت از سازش عبور کرده و افکار عمومی جهان اسلام، عادی سازی را بر نمی تابد، لذا دنیای جدیدی پیش روی منطقه گشوده و در آن راهی در پیش گرفته شده است که عزت‌بخش و اقتدارآفرين بوده و ثمره انديشه بلند و افکار حيات‌بخش امام خميني(ره) و منویات رهبر فرزانه انقلاب است تا نشان دهد معمار خاورمیانه جدید کیست.

برای “طوفان الاقصی” یک پیش زمینه امید بخش نیاز بود آن هم در شرایطی که کشورهای عرب، به عادی سازی تن داده و برنامه ریزی داشته اند و رهبر انقلاب در بیاناتی، عادی‌سازی رابطه با رژیم صهیونیستی را، شرط بندی روی اسب بازنده توصیف کردند تا نشان دهند که عادی‌سازی رابطه با صهیونیست‌ها به‌ویژه از سوی کشورهای قدرتمند جهان اسلام مانند عربستان به سود آنها نخواهد بود‌.

“طوفان الاقصی” به فاصله چند روز از این بیانات، پیش از آن که قدرت مقاومت را نشان دهد زیر سئوال بردن قدرت لاپوشانی صهیونیست بود که کشورهای عربی برای تامین امنیت نظامی و اقتصادی خود دلبسته آن شده اند و نمایش ضعف عمیق در ساختار رژیمی است که حتی نمی تواند اولیه ترین امنیت ها را برای ملت جعلی خود تامین کند.

سیاست قلدرمابانه، تجاوز، استعمار، استثمار و کشتار رژیم صهیونیستی هرچند به پشتوانه شیطان بزرگ برخی از کشورها را به سمت خود سینه خیز برده اما جنگ های چندروزه و حملات با برنامه و بی برنامه نشان داد، آنچه رهبرفرزانه انقلاب از قمارعادی سازی روابط بیان فرموده اند واقعیت داردو از “تموز” تا “الاقصی” و حتی پیش از آن، این اسب همیشه بازنده بوده است و باخت های بزرگتر را هم خواهد دید.